جهت عضویت در شبکه اجتماعی نمیدونم و دنبال کردنِ ıllı YAŁĐA ıllı تمایل دارید ؟!
شبکه اجتماعی نمیدونم یک شبکه اجتماعی ِ قدرتمند ِ مبتنی بر وب است که کاربران آن میتوانند یک ارسال با طول بیشتر از 200 کاراکتر بهمراه تصویر، ویدئو، لینک و فایل داشته و با دنبال کردن کاربران، افکار و نظرات خود را با سایرین به اشتراک بگذارند. گروهها، کارمندان، همکاران و انجمنها با ایجاد یک شبکه اختصاصی قادر به ارتباط با یکدیگر بوده و به کمک تکنولوژی آراِساِس میتوانند تازه ترینها را پیگیری نمایند. شبکه اجتماعی نمیدونم توسط هر وسیلهی متصل به اینترنت از جمله تلفن همراه دنبالپذیر است!
درد دل امام زمان(عج) با امام حسین(ع) ...
بخون و برای غریبی مولامون گریه کن!
در آن لحظه که اشکهای گرمتان میچکد ما را هم از دعای خیرتان بی بهره نسازید!
متن در :دیدگاه
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانمهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکستهحسین جانمانده ام تنهای تنها شده کرب و بلایم کوه و صحراحسین جانکاش من جای تو بودم چو یارانت بُدم گِرد وجودتشما گفتی ولی آنها نرفتندمرا یاران همه ، یک یک برفتندحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانسال ها در انتظارم هنوز حسرت به یاران تو دارمحسین جانانتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام منحسین جانقطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)فرار کودکان در دشت وصحراهمه منزل به منزل در اسارتچنان که شد به آل تو جسارت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیدهبود هر صبح و شام در پیش دیدهز قلبم میزند بیرون شرارهچه کاری سخت تر از انتظارهحسین جاناز شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستمچه قدر دیگر بگویم من به امّتدعا باشد کلید قفل غیبت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند هزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه کم آنکس که پرسیده زمن حالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه میداند کسی دارم چه احوالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالبه دست و پای من زنجیر اعمالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالبرای عمّه ام زینب میزنم پروبالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالبه دل مانده هزار امید و آمالحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته توی کرب و بلای این زمونهآدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونهتوی کرب و بلای این زمونهکسی وقت عمل باقی نمی مونهتوی کرب و بلای این زمونه چه قدر تیر گنه سویم روونهتوی کرب و بلای این زمونهندارم زینبی حرفم رسونهحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته شما با آن مصیبت ها که دیدیبه امید ظهورم پر کشیدیخدا داند چه قدر در انتظاریز خون باری چشمم بی قراریحسین جانکاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی یاورانی ...گناهان را به اشک خود بشویندظهورم را بخواهند از خداوندخدا اذن فرج میده به دعوتبرای انبیا اینگونه سنتاگر شیعه وفا میکرد به بیعتنبود تاخیر به روی عصرغیبتحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جانمانده ام تنهای تنها شده کرب و بلایم کوه و صحرا
حسین جان کاش من جای تو بودم چو یارانت بُدم گِرد وجودت شما گفتی ولی آنها نرفتند مرا یاران همه ، یک یک برفتندحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانسال ها در انتظارم هنوز حسرت به یاران تو دارم حسین جان انتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام من حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)فرار کودکان در دشت وصحرا همه منزل به منزل در اسارت چنان که شد به آل تو جسارت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده بود هر صبح و شام در پیش دیده ز قلبم میزند بیرون شراره چه کاری سخت تر از انتظاره حسین جان از شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستم چه قدر دیگر بگویم من به امّت دعا باشد کلید قفل غیبت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند هزارو یکصدو هفتادو پنج سال چه کم آنکس که پرسیده زمن حال هزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه میداند کسی دارم چه احوال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال به دست و پای من زنجیر اعمال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال برای عمّه ام زینب میزنم پروبال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال به دل مانده هزار امید و آمالحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته توی کرب و بلای این زمونه آدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونه توی کرب و بلای این زمونه کسی وقت عمل باقی نمی مونه توی کرب و بلای این زمونه چه قدر تیر گنه سویم روونه توی کرب و بلای این زمونه ندارم زینبی حرفم رسونه حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته شما با آن مصیبت ها که دیدی به امید ظهورم پر کشید یخدا داند چه قدر در انتظاری ز خون باری چشمم بی قراری حسین جان کاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی یاورانی ...گناهان را به اشک خود بشویند ظهورم را بخواهند از خداوندخدا اذن فرج میده به دعوت برای انبیا اینگونه سنتاگر شیعه وفا میکرد به بیعت نبود تاخیر به روی عصر غیبت حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانمهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکستهحسین جانمانده ام تنهای تنها شده کرب و بلایم کوه و صحراحسین جانکاش من جای تو بودم چو یارانت بُدم گِرد وجودتشما گفتی ولی آنها نرفتندمرا یاران همه ، یک یک برفتندحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانسال ها در انتظارم هنوز حسرت به یاران تو دارمحسین جانانتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام منحسین جانقطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)فرار کودکان در دشت وصحراهمه منزل به منزل در اسارتچنان که شد به آل تو جسارت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیدهبود هر صبح و شام در پیش دیدهز قلبم میزند بیرون شرارهچه کاری سخت تر از انتظارهحسین جاناز شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستمچه قدر دیگر بگویم من به امّتدعا باشد کلید قفل غیبت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند هزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه کم آنکس که پرسیده زمن حالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه میداند کسی دارم چه احوالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالبه دست و پای من زنجیر اعمالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالبرای عمّه ام زینب میزنم پروبالهزارو یکصدو هفتادو پنج سالبه دل مانده هزار امید و آمالحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته توی کرب و بلای این زمونهآدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونهتوی کرب و بلای این زمونهکسی وقت عمل باقی نمی مونهتوی کرب و بلای این زمونه چه قدر تیر گنه سویم روونهتوی کرب و بلای این زمونهندارم زینبی حرفم رسونهحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته شما با آن مصیبت ها که دیدیبه امید ظهورم پر کشیدیخدا داند چه قدر در انتظاریز خون باری چشمم بی قراریحسین جانکاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی یاورانی ...گناهان را به اشک خود بشویندظهورم را بخواهند از خداوندخدا اذن فرج میده به دعوتبرای انبیا اینگونه سنتاگر شیعه وفا میکرد به بیعتنبود تاخیر به روی عصرغیبتحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...
1392/08/21 - 05:56متن قشنگی گذاشتی اگه میتونی متن خودت ی بار بخون و کلماتی که بهم چسبیده شده رو از هم جدا کن...
1392/08/21 - 12:50ممنون با تبلت گذاشتم پستو واسه همون اینجوری شد
1392/08/21 - 13:33حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته
حسین جانمانده ام تنهای تنها شده کرب و بلایم کوه و صحرا
حسین جان کاش من جای تو بودم چو یارانت بُدم گِرد وجودت شما گفتی ولی آنها نرفتند مرا یاران همه ، یک یک برفتندحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جانسال ها در انتظارم هنوز حسرت به یاران تو دارم حسین جان انتقام نگرفته ام من به جای امّتم شرمنده ام من حسین جان قطعه قطعه جسم اکبر(ع) سر افتاده ی علی اصغر(ع)دو کتف خونی و مشک ابالفضل(ع)کنارعلقمه اشک ابالفضل(ع)صدای ناله ی جانسوز زهرا(س)فرار کودکان در دشت وصحرا همه منزل به منزل در اسارت چنان که شد به آل تو جسارت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته هر آنچه عمه ام زینب(س) کشیده بود هر صبح و شام در پیش دیده ز قلبم میزند بیرون شراره چه کاری سخت تر از انتظاره حسین جان از شما شرمنده هستم گناه امّتم بسته دو دستم چه قدر دیگر بگویم من به امّت دعا باشد کلید قفل غیبت ...حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته حسین جان امّتم بر تو بگریند نمیدانند که خود با من چه کردند هزارو یکصدو هفتادو پنج سال چه کم آنکس که پرسیده زمن حال هزارو یکصدو هفتادو پنج سالچه میداند کسی دارم چه احوال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال به دست و پای من زنجیر اعمال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال برای عمّه ام زینب میزنم پروبال هزارو یکصدو هفتادو پنج سال به دل مانده هزار امید و آمالحسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته توی کرب و بلای این زمونه آدم قدر ابالفضل(ع) و نمی دونه توی کرب و بلای این زمونه کسی وقت عمل باقی نمی مونه توی کرب و بلای این زمونه چه قدر تیر گنه سویم روونه توی کرب و بلای این زمونه ندارم زینبی حرفم رسونه حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته شما با آن مصیبت ها که دیدی به امید ظهورم پر کشید یخدا داند چه قدر در انتظاری ز خون باری چشمم بی قراری حسین جان کاش بودند عاشقانی زبانی نه حقیقی یاورانی ...گناهان را به اشک خود بشویند ظهورم را بخواهند از خداوندخدا اذن فرج میده به دعوت برای انبیا اینگونه سنتاگر شیعه وفا میکرد به بیعت نبود تاخیر به روی عصر غیبت حسین جان مهدی ام مهدی خسته دلم از بی وفایی ها شکسته ...
ممنون یلدایی الان حسش بهتر اومد واسه خوندن
1392/08/21 - 18:20